داشتم به این فکر میکردم ک واسه روز پدر چی بنویسم ... یاد پستی افتادم که تو اوج بد بودن حال بابا نوشتم و یه دنیا بغض و گریه توش بود ... و پشت بندش پستی که حمید نوشت و خیلی خیلی اتفاقای دیگه ...
اون روزا راستش انقدر ناامید بودم که فک نمیکردم حسین دایی دهه 70 هیچ وقت برگرده ...
اما الان کاملا حرفمو پس میگیرم ... حسین دایی دهه هفتاد برگشته با کلی انرژی بیشتر ...
با کلی خنده های از ته دل ... با کلی خرید لباس !! ...
این پستو نوشتم که بگم اگه یه روزایی عصبانی ام و حرفی میزنم ببخش منو ...
شاید هیچ وقت نفهمی امروز که داشتی میرفتی واسه آکواریوممون ماهی بخری و وقتی خداحافظی کردم چرا گریه کردم ... شاید بذاری به پای حال و روز گند این روزام ... نه ... وقتی فک میکنم به یه لحظه نداشتنت دلم میگیره ... خیلی بیشتر از اونی ک فکرشو کنم ...
روزت مبارک بهترین بابای دنیا ...
اون پستی که تو بدحالی نوشته بودی رو تازه خوندم
وخیلی خوشحالم که حالت خوبه الان....
ایشالاه همیشه شاد و سرحال باشی
روز پدر هم به همه پدرای خوب و زحمتکش تبریک میگم
مرسی لطف دارید ...
روزشون مبارک.تنشون سلامت
ممنون :*
سلامت باشند سایه شون بالای سرت
قربونت برم من مهربون
روزشون مبارک و
تنشون سلامت
یاحق...
مرسی آوا جان ... ایشالله :)
حسین دایی دههء هفتاد بخشی از قشنگترین خاطرات من و خیلی دیگه از بچچه های فامیله ... اونوختا تو خیلی کوچیک بودی دختر دایی ... این که میگمو باید از مرتضی و اصغر و احمد و ممد و جعفر بپرسی تا عمقشو واست بگن ... خدا حفظ کنه حسین دایی نازنین و همه پدر مادرها رو ... چقد خوشحالم که اینا رو امشب اینجا خوندم !
سلام فریبا جان
روز پدر گرامیتون مبارک
ان شا الله که همیشه سایه ی پر نشاطشون سبز باشه
لایک
البته میدونم که اینجا فیسبوک نیستا
سلام به طور اتفاقی از وبلاگ دوستان به وبلاگ شما رسیدم
اولش رفتم توی وبلاگ قبلی
بعد اومدم تو این
زیباست
دوست داشتید به ما هم سر بزنید
مبارک
سلام فریبا جان...
...منم تبریک میگم..
دلم برات تنگه..
یاد روزای آمارگیریت بخیر...
..موفق باشی عزیز..
خدا حسین دائی عزیز و باحال و مهربونو همیشه ی همیشه حفظ کناد ... الهی آمین ...
چه می کنی با امتحانا بچه!؟
چه نگاه مردانه اما مهربانی داد. خدا حفظ شان کند.
سلام وقت به خیر























دم خودتو حسین دایی و کرگدن (ره) و بقیه گرم...