استخاره میخواهم چکار ...
با تو می آیم تا ستاره ها ...
بگذار ساکم را ببندم ...
یکی دو دست آغوش میخواهم ...
همین کافی ست برای سفر با تو ...
برویــــــــــــم ...
پیاده یا سواره ؟! ...
چشمانت را ببند ...
باد ما را سوار میکند و می برد همان جا که می خواهیم ...
بیــــــا تـــا بــرویــــم ...
_____ عکس از دانیال انصاری ...
راه برگشت نیست ... دنیا پشت سرمان دارد خراب میشود....!
=========================
عالی مینویسی....
نوشته هاتو دوست دارم
چه عجب؟
سال نو مبارک
سال نو مبارک عزیزم
بابا همون یه دست آغوش بسه از سرمونم زیاده البته اگههه باشه که نیست...نیست!
حالا تو چه توقعت بالاس
دریغ از آمدن و رفتنهای گاه و بیگاه
وقتی همنفسی نیست
نشستن تا کی؟
به انتظار چه کسی؟
آنکه یادت را هرگز از یاد نبردُ دیگر نیست . . .
مطالبت خیلی قشنگن مهسا خانوم
به منم سر بزن
kheyli webloge ghasangi dari movafagh bashi azizam